Author |
Share Topic Topic Search Topic Options
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Topic: گيلان، مهد تمدن يونان باستان Posted: 02-Sep-2009 at 11:20 |
از كوه بلند سماموس تا كوه اسپيناس سرزميني است كه همچون نام اين دو كوه ريشه در تمدن كهن يونان باستان دارد و چه بسا مهد اين تمدن باشد، مهاجرت يونانيها از منطقهاي در شمال و شمالغربي ايران و از طريق آسياي صغير به سرزمين كنوني يونان تقريبا امري ثابت شده است، همانطور كه مي دانيم در زبان انگليسي يونانيها با نامي بسيار مشابه به نام گيلك به صورت گريك (Greek) (تبديل شدن صداي ر به ل در زمانهاي هندواروپايي امري طبيعي است) خطاب ميشوند، با مراجع به ديكشنري آكسفورد يا يك دائرةالمعارف ميبينيم كه آنچنانكه در اين سايت: http://www.ahistoryofgreece.com بدان اشاره شده است، به نقل از ارسطو گريك برگرفته از واژه گريكوي (Garikoi) كه نام پيش از تاريخ (تاريخ مكتوب) مردمان يوناني است، ميباشد.
در مورد ريشهيابي نام گريك (گريكوي) نيز تحقيقاتي صورت گرفته و نكته جالب اينجاست كه بر اساس نامي كه يونانيها خود را به آن خطاب ميكنند يعني «هل» يا «هلن» كه برگرفته از هِلوي (Helloi) و سِلوي (Selloi) ميباشد به معناي خاك و گِل (Soil در زبان انگليسي) تعبير شده است چراكه تبديل شدن اصوات «گ/ك»، «س» و «ه» در زبانهاي هنداروپايي كاملا متداول است (آنچنانكه ما سِند را هِند خوانده و Gelū در زبان لاتين به Cold در زبان انگليسي و سرد در زبان پارسي تبديل شده است) به هر حال اين فرض كه گِل (خاك) يا گيل نام اصلي اين قوم و سرزمين گيلان موطن اصلي آنان باشد منطقي به نظر ميرسد، البته در سرزمين گيلان مناطقي همچون هلستان (سرزمين هلها) و يا هلهشي نيز وجود دارد كه نشان ميدهد نام هل يا هلن نيز به گونهاي در اين سرزمين كاربرد داشته است.
هردودت مورخ شهير يوناني در قرن پنجم قبل از ميلاد در مورد قومي ايراني به نام گِلوني (Geloni) كه در شمال سرزمين ايران سكونت داشتهاند بدين صورت بيان ميدارد:
«گِلوني سرزميني است كه تمام خانهها و تمام معابد آن به طور كامل از چوب ساخته شدهاند، در اينجا معابدي وجود دارند كه براي خدايان يوناني بنا شدهاند كه با اسلوبي يوناني با تمثالها، قربانگاهها و زيارتگاههايي همه از جنس چوب آراسته گشتهاند. در آنجا حتي مراسمي هر سه سال يكبار براي بَخوس (Bacchus) برگزار شده و مردم بومي در شور و هيجاني وافر براي خداي يوناني قرار ميگيرند. حقيقت امر اين است كه گِلونيها از لحاظ باستاني يوناني بودهاند و از كارگاههايشان در سواحل دريا رانده شده و بدين منطقه مهاجرت كردهاند. آنان اكنون به زباني سخن ميگويند كه نيمي يوناني است و نيم سكايي.» (هرودوت، كتاب چهارم، بخش 108)
استرابو مكان دقيق سرزمين گيلانيها در جنوب درياي خزر (Caspian Sea) و شرق ارمنستان را بيان داشته و گِلائه را در كنار كادوسي (Cadusii)، آماردي (Amardi)، ويتي (Vitii) و آنارياكا (Anariacae) يكي از پنج قوم ساكن در اين منطقه عنوان ميدارد و به وجود آثاري از يونانيان و شيوه تدفين يوناني در اين منظقه اشاره ميكند.
در مورد آثار باستاني بر جايمانده در گيلان، به طور مسلم يكي از بارزترين آنها محوطه باستاني مارليك در نزديكي شهر رودبار است، با نگاهي اجمالي به برخي از آثار برجاي مانده در اين منطقه كه به مراتب از آثار مشابه يوناني قدمت بيشتري دارند، ميبينيم كه فرهنگ و تمدن يوناني در اين آثار كاملا مشهود است، به طور مثال يكي از اين آثار را در شكل زير ميبينيد:
به راستي كه آنچنانكه هرودوت عنوان كرده تركيبي از فرهنگ سكايي و يوناني در اين جام طلايي مارليك در گيلان به چشم ميخورد، در قسمت بالا گريفين سكايي (عقاب-شير) كه البته اين خود نيز ريشه يوناني دارد مشاهده ميشود و در قسمت پايين پگاسوس يا همان اسب تكشاخ معروف يوناني ديده ميشود.
نماد گريفين در يكي از معروفترين آثار برحاي مانده سكايي (يافته شده در كشور اكراين، شهر Ordzhonikidze):
پس از مارليك يكي ديگر از محوطههاي باستاني گيلان كه شهرت جهاني دارد املش است، در اين مورد تنها اشاره به چند سايت ايراني ميكنم:
پروفسور آندره گدار كه اولين رئيس مؤسسه ي باستان شناسي ايران بود ، جنس اشياي به دست آمده از گورستان هاي نواحي املش ، پيركوه ، ديلم و ديگر روستاها را بيشتر از سفال سرخ رنگ دانسته است. طبق نظر او در گورستان هاي ديلم ، اشياي سفالي منقوش اگر هم وجود داشته باشد كشف نشده است ، اما مقدار زياد اشياي طلا و نقره كشف شده در اين ناحيه نشان مي دهد تزئينات آنها گاهي با هنر يوناني ها يا هنر آتروسك وابسته بوده است.
http://iran-travel.blogfa.com/post-72.aspx
در فاصله یکصد کیلومتری کلاردشت درشمال ایران ، محلی که بر حسب تصاد ف جام زرین مارلیک در آن کشف گردید تعدادی تل های کوچک و بزرگ سر سبز قرار دارد و در آن حوالی وجود قبرستان های اطراف املش پیر کوه و دیلم مشاهده می شود. این محل تعدادی از کاوشگران غیر رسمی و غیر مجاز ر ا به سوی خود جلب نمود و در طی چند مرحله عملیات مخفی مورد کاوش قرار گرفت و ظروف و اشیائی چند درکاوش ها به دست آمد ؛ تعدادی از آنها به دست دلالان افتاد و تعدادی نیز در موزه ها محفوظ گردید. غالب اشیاء مزبور قطعاتی از سفالینه سرخ فام هستند که به اشکال خاصی از نقوش انسانی و حیوانی ساخته شده اند و غالبا جنبه کاربردی مانند پیه سوز و روغن دان و پیمانه دارند . روی تعدادی از این اشیاء هیچگونه تزئینی انجام نشده ( خصوصا سفال های ناحیه دیلم ) در مقابل تعداد زیادی ظروف و فرم های تزئینی زرین و سیمین در آنجا کشف شد که تزئینات انسانی آنها به خصوص از نظر فیگور و حرکت بدن نحوه قرار گرفتن پرسوناژ وحالت رزمی یا جنگی که بخود گرفته سبب شد کارشناسان آنها را با هنر یونانی و هنر اتروسک ( ناحیه ای در ایتالیای مرکزی ) خویشاوند بدانند . این آثارمربوط به اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد می باشند. ظروف سفالین ناحیه املش قرمز روشن تا نخودی بوده و با نمونه های کشف شده د ر نواحی مجاور شمالی یعنی د ر مناطق گرگان و تورنگ تپه و همچنین تپه خوروین ، پاشا تپه در قسمت های داخلی فلات ایران ودرکنار کوهپایه های البرز متفاوت هستند .
به هر تقدير در اين تاپيك: http://www.allempires.com/forum/forum_posts.asp?TID=24888 كه اساسا در مورد روستاي كندلوس (از خدايان جنگ يونان باستان) ايجاد كرده بودم، مطالب بسياري در مورد اشتراكات گيلانيها و يونانيها به زبان انگليسي نگاشتهام كه عنوان كردن تمام آنها در اينجا نيازمند صرف زمان بسيار است، در انتها ذكر ورزشهاي سنتي گيلان همچون ورزش گيلهمردي كه با جزئيات بسيار شبيه ورزش رسمي يونان باستان پانکریشن (Pankration) كه تركيبي از كشتي و بوكس بوده است، ميباشد، شايد جالب باشد.
Edited by Cyrus Shahmiri - 06-Sep-2009 at 05:57
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 03-Sep-2009 at 04:00 |
در زمينه زبان گيلكي و رابطه آن با زبان يوناني نيز بايد به مواردي اشاره كنم، نكته اول اينكه وجه تسميه بسياري از شهرهاي استان گيلان و همچنين مازندران را ميتوان از طريق زبان يوناني توضيح داد، به طور مثال در غربيترين نقطه يعني شهر آستارا ميتواند برگرفته از يكي از الهههاي يوناني به همين نام (Astra) باشد كه معادل فارسي آن واژه «ستاره» است، نام مرداب انزلي كه بزرگترين مرداب كشور است نيز ميتواند از واژه يوناني آنزوليا يا آزوليا (Azollya) كه به معناي مرداب يا به صورت دقيقتر مرده در خشكي (Azo=خشكي و ollyo=مرده) است، گرفته شده باشد، واژه انگليسي آزولا (Azolla) كه نام نوعي جلبك است كه در مرداب انزلي نيز به وفور يافت ميشود از همين واژه يوناني گرفته شده است: http://www.mydocument.ir/main/index.php?article=3365
اما در زبان گيلكي نيز واژگان بسياري وجود دارند كه ريشه يوناني دارند، به طور مثال واژه «خوس» در زبان گيلكي به معناي سرفه ميباشد، البته اين واژه ريشهاي هندواروپايي دارد و ديگر زبانهاي هندواروپايي نيز واژگان مشابه وجود دارند، مانند خنسي (Khansi) در زبان هندي ولي واژه يوناني وِخوس (Vikhos) بيشترين شباهت را به اين واژه گيلكي دارد، معادل واژه انگليسي Cough به معناي سرفه در ديگر زبانها: http://en.wiktionary.org/wiki/cough
واژه گيلكي «چيچيلاس» به معناي سنجاقك نيز به احتمال زياد ريشه يوناني دارد، دليل اين نام گذاري مانند واژه يوناني «چريساليس» به معناي شفيره پروانه ميتواند طلايي رنگ بودن اين حشره باشد:
واژه گيلكي ديگري را كه ميتوانم به آن اشاره كنم واژه «كونوس» به معناي ازگيل است، اين واژه (Konos) در زبان يوناني به معناي ميوه كاج ميباشد كه واژه انگليسي Cone نيز از آن گرفته شده است، اين احتمال وجود دارد كه اين واژه در طول زمان تغيير معنايي پيدا كرده باشد.
واژههاي مشابه بسياري از اين دست وجود دارند و چندين و چند واژه ديگر كه ميتوان آنها را داراي ريشه يوناني دانست نيز با يك تغيير آوايي هنوز در زبان گيلكي مورد استفاده قرار ميگيرند، البته اينها هيچدام نميتوانند منكر اين امر باشند كه گيلكي مانند مازندراني، لري، پارسي، كردي و غيره يك زبان ايراني است.
Edited by Cyrus Shahmiri - 04-Sep-2009 at 12:37
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 04-Sep-2009 at 13:21 |
ذكر اين نكته اهميت دارد كه دامنه فرهنگ يوناني تنها محدود به گيلان نميشود و در بخش غربي مازندران نيز اين فرهنگ نفوذ بسياري پيدا كرده است، همانطور كه اشاره كردم نام روستاي كندلوس به احتمال زياد برگرفته از نام يكي از خدايان يونان باستان است، نكته جالب اينجاست كه روستايي دقيقا به همين نام كندلوس با الگوي معماري بسيار مشابه با روستاي كندلوس مازندران در يونان نيز وجود دارد: http://www.gtp.gr/Locpage.asp?id=8810
روستاي كندلوس، تگي، يونان:
روستاي كندلوس، مازندران، ايران:
نام رود چالوس كه از طولانيترين رودهاي استان مازندران است نيز به احتمال زياد از نام اچالوس (Achelous) نام خداي رود يونان باستان گرفته شده است كه طولانيترين رود كشور يونان نيز به همين نام است: http://en.wikipedia.org/wiki/Achelous_River
نام شهر نكا نيز همانطوركه در اين سايت بدان اشاره شده است: http://www.neka7.blogfa.com/post-2.aspx احتمالا از واژه نكاتور به معناي پيروز و همچنين الهه نيكا (نايك Nike در زبان انگليسي) كه پيروزيبخش است گرفته شده است.
مجسمه نيكا/نايك در يونان:
مجسمهاي مشابه در فومن گيلان:
دره زيباي زانوس نيز به احتمال زياد نامي يوناني دارد، زانوس يا همانطوركه مازندرانيها خود آن را تلفظ ميكنند يعني زانِس (Zanes) نام زئوس، خداي خدايان يونانيان، در لهجه كرتي (Cretan) زبان يوناني است، نكته جالب اينجاست كه درهاي باستاني به همين نام نيز در سرزمين كرت وجود دارد و همانطوركه در اينجا ميخوانيد: http://www.zoniana.gr/name_en.htm ساكنين يوناني اين منطقه هنوز در اين دره به نيايش پرداخته و از خداي خدايان يوناني ميخواهند كه به خواسته آنان گوش فرا دهد.
البته در اين سايت: http://www.classicistranieri.com/english/1/9/1/5/19153/19153-h/19153-h.htm اشاره شده است كه واژه زانس (Zanes) كه به صورت زان (Zan) و زون (Zone) نيز تلفظ ميشده است كه آن را زئوس كرت (Zeus of Crete) نيز مي خوانند با زئوس، خداي خدايان يوناني، ميتواند متفاوت باشد و اين واژه هرچند نام خداي اصلي اين سرزمين است ولي ممكن است در اصل معناي خورشيد معادل سان (Sun) در زبان انگليسي، بدهد و خداي خورشيد باشد.
به هر حال ميتوان خود واژه مازندران را نيز با اين واژه مرتبط دانست و معناي آن را در زبان يوناني به صورت «هديه خداي بزرگ» (Ma-Zan-Doron) دانست، پسوند -doron به معناي هديه يا نعمت در بسياري از واژگان تركيبي يوناني مانند تئودور (Theodore) كه نيز به معني «هديه خدا» است وجود دارد: http://www.absoluteastronomy.com/topics/Theodore
Edited by Cyrus Shahmiri - 06-Sep-2009 at 05:22
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 05-Sep-2009 at 04:53 |
متاسفانه در مورد تاريخ باستان سرزمين كهن گيلان تحقيقات كمي صورت گرفته است و اساسا تاريخ كهن اين ديار چندان مورد توجه نبوده است، ولي به نظر ميرسد هر نوع تحقيق در اين راستا منجر به يافتن ارتباطي بين گيلانيها و يونانيها ميشود، به طور مثال قومي به نام گيل (Gill) نيز در هندوستان ساكن هستند، با رجوع به يك دائرهالمعارف خواهيم ديد كه همانطور كه در اينجا:
بدان اشاره شده است، به احتمال زياد اين قوم از جنوب درياي خزر يعني سرزمين گيلان به هند مهاجرت كرده و نام خود را نيز از همان سرزمين گرفتهاند، ولي همانطور كه در همان مقاله در زمينه تئوري ريشه يوناني اين قوم (Theory of Greek origin) ميخوانيد يك مورخ و دانشمند بزرگ هندي به نام Bhim Singh Dahiya با تحقيقاتي كه صورت داده است بدين نتيجه رسيده است كه اين قوم در اصل يوناني بودهاند و نام خود را از گيلا (Gilla) فرزند هركول، قهرمان اسطورهاي يونان باستان، گرفتهاند، زمان مهاجرت اين قوم به هندوستان را نيز وي پس از حمله اسكندر مقدوني و تشكيل حكومتي يوناني در اين سرزمين ميداند كه البته در اين صورت ممكن است ارتباط مستقيمي بين گيلانيها و گيلها وجود نداشته باشد مگر اينكه هر دو ريشه يوناني دارند.
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 05-Sep-2009 at 07:43 |
همانطوركه در اينجا در مورد تپه باستاني مارليك ميخوانيد:
عدهای معتقدند که نام مارلیک به دلیل وفور مار در این تپه بر آنجا اطلاق شدهاست و افسانه مار و گنج در این تپه مصداق واقعی پیدا کردهاست. اما برخی نیز مارلیک را یک واژهٔ تاریخی میدانند که از دو جز «مارد» و «لیک» ترکیب شده و معنای قوم «مارد» را میدهد.اینان استدلال میکنند که این کلمه در اصل «ماردلیک» بوده و با حذف «دال» مارلیک شدهاست. مارد اشاره به آمارد هاست و «لیک» هم همان «لک» است به پسوند مکان است که در واژههایی نظیر اسکو+ لک (یکی از روستاهای رستم آباد رودبار) و گیل+ لک دیده میشود. اگر نظریه اخیر را قبول کنیم بی گمان باید گنجینهٔ مارلیک را متعلق به قوم آمارد بدانیم.
قبلا اشاره كردم كه استرابو به جزء گيلانيها (گلائه) به چند قوم ديگر ساكن در جنوب درياي خزر همچون آماردها و كادوسيها اشاره دارد، به نظر ميرسد نظريه مربوط به مار و ارتباط اشياء يافته شده در مارليك با كادوسيها به جاي آماردها با توجه به نوع اشياء منطقيتر باشد، هرچندكه در مورد نام كادوسي بحث زيادي مطرح است، واژه كادوسي در لغتنامه دهخدا:
کادوسی . (اِخ ) نامی که یونانیان به مردم سرزمین گیلان یعنی گیل ها میداده اند.
در شكل زير يكي ديگر از اشياي بسيار با ارزش يافت شده در تپه مارليك گيلان را مشاهده ميكنيد:
شكل دو اژدها (مار) به هم پيچيده كه داراي دو بال بوده و حيواني را در چنگ دارند بر روي اين جام زرين مارليك ديده ميشود، واضح است اين تصوير ذهن را معطوف به نشان پزشكي كه برگرفته از كادوسئوس يوناني است مياندازد:
يكي از جالبترين مقالاتي كه در زمينه ارتباط بين گيلانيها و يونانيها مطالعه كردهام مقالهاي است به نام «دو مار درهم پيچيده كادوسئوس» (THE DOUBLE HELIX OF THE CADUCEUS): http://www.tribwatch.com/delymite.htm گرچه اين مقاله تا حدي مقولات را درهم پيچيده (مانند مرتبط دانستن ديلميها و ايلاميها و مهاجرت ايلاميها از سواحل درياي خزر به سواحل خليجفارس) و نويسنده اعتقادات مذهبي خود را نيز در آن دخيل كرده است ولي نكات جالبي در آن وجود دارد، يكي از اين نكات اتحاد بين دو قوم يونانيتبار گلائه (گيلانيها) و ديلوس (ديلميها) به شكل دو مار در همپيچيده و پديد آمدن كادوسئوس يا همان قوم كادوسي است كه در اصل نشاني از اين اتحاد ميباشد. البته به نظر ميرسد اين اتحاد در اصل بين دو قوم باستاني ساكن در اين منطقه يعني گيلها و آماردها بوده است كه واژه گيلهمردي (گيل-آماردي) از آن پديد آمده كه آنچنانكه در اولين پست اشاره كردم، اين نام يك ورزش باستاني در سرزمين گيلانش است.
Edited by Cyrus Shahmiri - 02-Feb-2010 at 04:32
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 05-Sep-2009 at 09:09 |
نام شهر آمل در استان مازندران را برگرفته از قوم باستاني آمارد ميدانند ولي به نظر ميرسد كه بر اساس كتيبههاي آشوري شهر آمل نيز قدمتي بسيار زياد دارد، البته تبديل شدن ل به ر در زبان آشوري نيز بعيد نيست، به طور مثال اسرحدون پادشاه آشوري در اوايل قرن هفتم قبل از ميلاد پس از اينكه خشثريته پادشاه ماد در پي گسترش قلمرو خود بوده و تبديل به يك تهديد جدي براي امپراتوري آشور ميشد، پرسشهايي از هاتف خداي شاماش درباره چاره گرفتاریها و نگرانیهای خود بدين صورت مطرح نموده است:
سال الوليم (يكي از سالهاي آشوري)
آيا خشثريته كاريبتو را فتح خواهد كرد؟
آيا اسرحدون بايد قاصد خود را به پيش خشثريته بفرستد؟
آيا دوساني پادشاه اسپاردا زودتر به اين شهر خواهد رسيد يا خشثريته؟
آيا خشثريته يا دوساني كيلمان را هم فتح خواهند كرد؟
آيا سردار شابوشو آمل را تسخير خواهد مرد؟
در اين سايت كه در مورد اسامي و اماكن اشاره شده در كتيبههاي آشوري ميباشد: http://knp.prs.heacademy.ac.uk/peoplegodsplaces نام آمل يا آمول (Amul) با توجه به متن كتيبههاي آشوري در نزديكي شهر كنوني آمل مازندران فرض گرديده است، نكته جالب اينجاست كه سرزمين اسپاردا يا ساپاردا نيز در همين منطقه در نظر گرفته شده است، اين نام دقيقا مشابه با نامي است كه در كتيبههاي پارسي باستان براي سرزمين ليديه در غرب كشور كنوني تركيه به كاربرده ميشده است، مسلما اين نام با نام اسپارتا كه هم نام استاني است در كشور تركيه و هم نام شهري باستاني در يونان كه نبرد 300 تن از جنگجويان اين شهر با خشايارشا شهرت جهاني دارد، شباهبت بسيار دارد.
Edited by Cyrus Shahmiri - 05-Sep-2009 at 09:54
|
|
|
Behi
Sultan
Retired AE Moderator
Joined: 27-Apr-2005
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 2268
|
Posted: 06-Sep-2009 at 05:09 |
سپاس چند وقت بود به اسم چالوس فکر میکردم که این کمک کرد خیلی خوب بود
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 06-Sep-2009 at 05:38 |
متشكرم، همانطوركه اشاره كردم چالوس (اچالوس) نام خداي رود يونان باستان بوده است و چند رود بزرگ و مهم ديگر نيز در عهد باستان بدين نام وجود داشتند، به طور مثال گزنفون در آناباسيس نيز به رودي دقيقا با نام چالوس (Chalus) در سوريه اشاره دارد كه به گفته وي براي بوميان آن سرزمين نيز جنبه خدايي داشته و مقدس فرض ميشده است:
After this Cyrus marched onwards four stages--twenty parasangs--to the river Chalus. That river is a hundred feet broad, and is stocked with tame fish which the Syrians regard as gods, and will not suffer to be injured--and so too the pigeons of the place.
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 08-Sep-2009 at 09:15 |
با نگاهي از زاويهاي ديگر، مطلب ذكر شده پيشين خود را دوبار تكرار ميكنم كه همانطوركه در اينجا در مورد تپه باستاني مارليك ميخوانيد:
شهرستان رودبار زیتون از شهرستانهای جنوبی استان گیلان است. مرکز این شهرستان شهر رودبار است. شهرستان رودبار بخاطر داشتن باغهای زیتون شهرت دارد.
نكته مورد نظر اهميت و جايگاه زيتون در سرزميني است كه آثار باستاني آن آنچنانكه اشاره شد وجوه اشتراك بسياري با فرهنگ و هنر يوناني دارد، در اينجا: http://en.wikipedia.org/wiki/Olive در مورد زيتون (Olive به انگليسي) ميتوانيد بخوانيد كه اين گياه بومي كشورهاي سواحل شرقي درياي مديترانه (تركيه، سوريه،يونان و ...) و منطقهاي در جنوبغربي درياي خزر در شمال ايران است كه مسلما منظور استان گيلان ميباشد.
رشت - خبرگزاری مهر: پیش از این تصور می شد کشت زیتون در رودبار قدمت 800 ساله دارد اما تازه ترین کشفیات باستان شناسی در تپه باستانی "کلورز" رستم آباد بیانگر این است که کشت زیتون در این منطقه به بیش از دو هزار سال پیش باز می گردد.
نكته بسيار جالب اين است كه نام تپه باستاني «كلورز» شباهت بسياري به واژه يوناني «كلورس» دارد كه به معني سبز يا دقيقتر سبز زيتوني است، واژگان بسياري در زبان انگليسي از اين واژه يوناني گرفته شدهاند كه مي توان به طور مثال به كلوروفيل كه به پارسي سبزينه ترجمه شده است، اشاره كرد. كلورس (كلورا) نام يك زن زيبا يا حوري در اساطير يوناني نيز ميباشد كه نمادي از سبزي و بهار و طبيعت است.
Edited by Cyrus Shahmiri - 08-Sep-2009 at 09:20
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 10-Sep-2009 at 08:41 |
تفاوتهاي گرامري همچون قرار گرفتن صفت پيش از از موصوف در زبان گيلكي نشانگر اين امر است كه اين زبان اساسا با زبانهاي ايراني متفاوت است و از اين لحاظ به زبانهاي غربي هندواروپايي شباهت بيشتري دارد، شباهات زياد بين برخي واژگان گيلكي و يونان باستان نيز ميتوانند دليل محكمي باشند بر اينكه در زمانهاي دور بين مردمان دو سرزمين گيلان و يونان ارتباطي وجود داشته است، در مورد برخي از واژگان ميبينيم كه هيچ زباني به اندازه يوناني به گيلكي نزديك نيست، به طور مثال واژه كور (Kor) در زبان گيلكي به معناي «دختر» است، در اينجا ميتوانيد معادل اين واژه را در چندين زبان ديگر مشاهده كنيد:
http://en.wiktionary.org/wiki/girl
-
Afrikaans: meisie
-
Albanian: vajzë sq(sq)
-
Aleut: asxinux
-
Arabic: بنت (bint) f., فتاة (fatāa) f.
-
Armenian: աղջիկ hy(hy) (aġǰik)
-
Azeri: qız az(az)
-
Basque: neska
-
Breton: plac'h f., plac'hed pl.; note: after article in the singular, this is plac'h rather than blac'h
-
Bulgarian: девойка bg(bg) (devójka) f., мома bg(bg) (momá) f., момиче bg(bg) (momiče) f.
-
CJK Characters: 妞
-
Catalan: noia f., nena f. (little girl), xiqueta, al·lota f.
-
Chinese: 女孩儿 (nǚháir), 女孩子 (nǚháizi), 姑娘 (gūniang), 女儿 (nǚ'ér)
-
Chiricahua: ’it’éeké, jeekȩ́n
-
Czech: holka cs(cs) f., děvče cs(cs) n., dívka cs(cs) f.
-
Danish: pige da(da) c.
-
Dutch: meisje nl(nl) n., meid nl(nl) f., meidje nl(nl) n., griet nl(nl) f., grietje nl(nl) n.
-
Esperanto: knabino eo(eo), fraŭlino eo(eo)
-
Estonian: tüdruk et(et), plika et(et)
-
Ewe: nyɔnuvi
-
Faroese: genta fo(fo) f.
-
Filipino: babae (of any age), batang babae (child), dalaga tl(tl) (adolescent or older and unmarried)
-
Finnish: tyttö fi(fi)
-
French: fille fr(fr) f., jeune fille fr(fr) f.
-
Georgian: გოგო ka(ka) (gogo)
-
German: Mädchen de(de) n.
-
Greek: κορίτσι el(el) (korítsi) n.
-
Greek (Ancient): κόρη (kórē) f.
-
Guaraní: kuñataĩ, mitãkuña
-
Hausa: yarinya
-
Hebrew: ילדה (yaldá) f. (child), נערה (na'ará) f. (teens or twenties)
-
Hiligaynon: babaye (of any age), dalaga tl(tl) (adolescent or older and unmarried)
-
Hindi: लड़की (ləṛki) f.
-
Hungarian: lány hu(hu)
-
Icelandic: stúlka f., stelpa f. (informal), telpa f. (informal, dated)
-
Ido: yunino io(io)
-
Indonesian: anak perempuan
-
Interlingua: puera (child)
-
Irish: cailín ga(ga) m.
-
Italian: bambina f. (child); ragazza f. (adolescent)
-
Japanese: 女の子 (おんなのこ, onná-no-ko), 少女 (しょうじょ, shōjo), 乙女 (おとめ) (otome)
-
Jicarilla: ch’eekéé
-
Kamba: mwiitu
-
Kikuyu: muiretu
-
Korean: 여자 (yeoja)
-
Kurdish: کچ |
< dir=ltr>
< =submit value=←> < =submit value=→> |
-
Latin: puella la(la) f.
-
Latvian: meitene f.
-
Lithuanian: mergina f.
-
Livonian: neitški
-
Luganda: omuwala
-
Luo: nyathina
-
Marathi: मुल्गी
-
Meru: mwari
-
Navajo: at’ééd
-
Norwegian:
-
Bokmål: jente m./f., pike m.
-
Nynorsk: jente/jenta f.
-
Novial: puera
-
Old English: mægþ ang(ang) f., mægdenċild ang(ang) n.
-
Persian: دختر fa(fa) (dokhtar)
-
Polish: dziewczyna pl(pl) f.
-
Portuguese: menina f. (child); moça f., rapariga f. (adolescent)
-
Punjabi: ਕੁੜੀ (kuṛī)
-
Romani: raklyi f., shej f.
-
Romanian: fată f., copilă f. (child)
-
Russian: девочка ru(ru) (dévočka) f., девушка ru(ru) (dévuška) f., девчонка ru(ru) (devčónka) f.
-
Sanskrit: बाला (bālā) f.
-
Scots: lassie
-
Scottish Gaelic: caileag f. (child), nighean f. (child, adolescent), nighneag/nìonag f. (child)
-
Slovak: dievča sk(sk) n.
-
Slovene: dekle sl(sl) n.
-
Spanish: niña es(es) f., (child) muchacha es(es) f. (teens or twenties), chica es(es) f. (teens or twenties)
-
Sumerian: 𒆠𒂖 (KI.SIKIL)
-
Swahili: msichana sw(sw), mwari sw(sw)
-
Swedish: flicka sv(sv) c., tjej sv(sv) c., jänta sv(sv) c., tös sv(sv) c.
-
Tagalog: babae tl(tl) (of any age), batang babae (child), dalaga tl(tl) (adolescent or older and unmarried)
-
Tajik: духтар tg(tg) (duxtar)
-
Taos: upę̀yu’úna
-
Telugu: అమ్మాయి te(te) (ammaayi), కన్య te(te) (kanya), బాలిక te(te) (bAlika), పిల్ల te(te) (pilla)
-
Thai: เด็กผู้หญิง (dek-phu-ying)
-
Tupinambá: kunhãta'ĩ (child); kunhãmuku (adolescent)
-
Turkish: kız tr(tr)
-
Welsh: bachgennes cy(cy) f., geneth cy(cy) f.
-
West Frisian: famke n.
-
Western Apache: at’eedn, at’een, it’eedn, it’een, it’éédn, it’één, na’ilín (-na’ilį’), it’ídé |
همانطوركه مشاهده ميكنيد تنها واژه Kore در زبان يونان باستان به واژه گيلكي مذكور نزديك است و حتي در ديگر زبانهاي هندواروپايي نيز واژهاي مشابه به چشم نميخورد، اينگونه واژگان كه تنها بين اين دو زبان اشتراك دارند برخلاف واژگاني مثل پدر، مادر، برادر و غيره كه شكلي مشابه در تقريبا كليه زبانهاي هندواروپايي دارند، نشانگر اين امر ميتوانند باشند كه شايد برخي از واژگان مشترك گيلاني و يوناني ريشه غير هندواروپايي دارند.
برخي از واژگان گيلكي ريشه هندواروپايي نيز دارند ولي از لحاظ فونتيك و تغيير اصوات به واژگان يوناني شباهت بيشتري دارند، مثلا واژه پيله (Pile) در زبان گيلكي به معناي بزرگ و عظيم است، ريشه هندواروپايي اين واژه pele ميباشد كه تقريبا به همين معنا بوده و واژهاي مشابهاي در زبان يوناني نيز بدين صورت وجود دارد ولي در زبان پارسي با تبديل شدن حرف p به f (اين تغيير در زبانهاي ژرمني نيز وجود دارد) و همچنين l به r واژه به صورت frah و سپس فراخ در پارسي كنوني به معني پهناور و عظيم درآمده است. واژه انگليسي Flat به معناي پهن كه ريشه ژرمني دارد و Plateau به معني فلات كه همچون واژه عربي فلات ريشه يوناني دارد نيز از همين واژه هندواروپايي گرفته شدهاند.
واژه مشابه ديگري كه ميتوان در اين زمينه مثال زد، واژه گيلكي پورد (Purd) به معني پل يا گذرگاه آبي ميباشد كه ريشه هندواروپايي آن Portus ميباشد، البته در اين مورد واژه مشابهاي در زبان اوستايي به صورت Peretu وجود دارد كه دقيقا به همين معنا ميباشد، در زبان انگليسي اين واژه به صورت Ford به معناي «قسمت كمعمق رودخانه كه جهت عبور و مرور مناسب است» ميباشد. ضمنا واژه Port به معني بندر كه ريشه لاتين دارد، نيز داراي همين ريشه هندواروپايي است.
برخي از واژگان پارسي نيز احتمالا ريشه گيلكي دارند، به طور مثال ميتوان به واژه كلاغ اشاره كرد، اساسا در زبان پارسي باستان صداي «ل» وجود نداشته است، البته تبديل شدن «گ/ك» به «ز» و پديد آمدن واژه زاغ در زبانهاي ايراني بعيد نيست، به هر حال به احتمال زياد واژه كلاغ از واژه گيلكي «كلاچ» به عاريه گرفته شده است، ريشه هندواروپايي اين واژه krawek است كه در اصل به معناي صداي جيغ مانند حيوانات ميباشد، در زبان يوناني اين واژه به صورت كراوچو يا كراوگو (kraugo) در آمده است، در زبان انگليسي اين واژه يوناني به شكل Crow وارد شده كه هم به معناي كلاغ و هم بانگ خروس است. در زبانهاي پارسي و ژرمني با تبديل شدن «ك» به «خ/ه» اين واژه هندواروپايي به شكل خروس در زبان پارسي (صداي ك دوم مانند زبانهاي ايراني به س تبديل شده است) و Khruk در زبانهاي ژرمني تبديل شده است.
Edited by Cyrus Shahmiri - 11-Sep-2009 at 04:14
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 11-Sep-2009 at 07:07 |
از لحاظ مذهبي و اعتقادي نيز ميبينيم كه مردمان باستاني ساكن در گيلان و مازندران با ايرانيان تفاوتهاي اساسي داشتهاند، يكي از اين تفاوتهاي اساسي كه ميتوان آن را در نقطه مقابل ايرانيان يكتاپرست دانست، اعتقاد به چند خدايي (Polytheism) بوده است. همانطور كه در اين سايت در مورد مردم گيلان و اين سايت در مورد ساكنين باستاني مازندران اشاره شده است، ميخوانيم كه:
"عامل چند خدایی هم مثل یونان باستان در این جا مرسوم بود. « خدای کشاورزی و چوپانی در آسمان جا داشت زیرا خدایان عامل موثر در زندگی به شمار می رفتند بنا براین پرستش خورشید، ستارگان و آتش و آب در مازندران باستان تعجبی ندارد[8]» امروز هم برای هر یک از موارد فوق احترام و اعتقاد خاصی وجود دارد مثلا خورشید و ماه را دو خواهر می دانند. یک روز خورشید از دست ماه عصبانی شد کشیده ای به صورتش زد. بر اثر کشیده صورت ماه لک افتاد. لک یا سایه روی ماه بر اثر کشیده خورشید است."
آنچنانكه در شاهنامه نيز مازندران سرزمين ديوها يا خدايان دروغين عنوان شده است، بايد بپذيريم كه اعتقاد به خدايان متعدد در سرزمين گيلان و مازندران حتي پس از مهاجرت آرياييها نيز وجود داشته و اينان اعتقادات باستاني خود را كه شايد پايهگذار بنيان اعتقادي يونان باستان باشد تا مدتهاي مديد حفظ نمودهاند.
به طور مسلم از نخستين آثار ادبي برجاي مانده بشر حماسه گيلگامش (Epic of Gilgamesh) است كه اشاره به داستاني دارد كه بيست و هفت قرن قبل از ميلاد در سرزميني كه سومريها (پايهگذاران تمدن بشري) آن را ديلمون به معناي سرزمين خدايان و بهشت عنوان نمودهاند، اتفاق افتاده است. نكته جالب اينجاست كه منابع يوناني نيز به نام گيلگامش به صورت گيلگاموس (Gilgamos) اشاره داشتهاند و اين داستان به نوعي به يونان نيز رسيده است.
Gilgamesh refuse enkidu’s faith and makes a journey to utnaptishtim and his wife, the only people have to live in the great floor those who are invulnerable by the gods, in the hope that he can attain invulnerability also. The young utnapishtim and his wife now reside in the country in another world. Dilmun, and Gilgamesh travels far to east, crossing great rivers and oceans. To the mountain passes at the ends of the earth where he grapples and kills monstrous mountain lions, bears and other animals. The twin peaks of Mount Mashu at the end of the earth. They allow them him to proceed and convinces them to let him pass. The world at the end of the tunnel is a bright wonderland full of trees with leaves of jewels. اشاره به گاوميش بهشت (The bull of Heaven) در اين داستان ذهن را به اين سمت ميكشاند كه شايد معناي نام قهرمان سومري گاوميش گيلان (گيل گاوميش) باشد، البته اين نوع ريشهيابي يك واژه باستاني سومري به نظر صحيح نميرسد، هرچند كه گويا معادل واژه گاو در زبان سومري نيز گو (Gu) بوده است.
به هر حال داستان ذكر شده در مورد گيلگامش در منابع بينالنهريني ميتواند به نوعي با سرزمين كنوني گيلان و مازندران مرتبط باشد. همانطوركه در متن انگليسي فوق ميخوانيد ديلمون كه ميتواند همان سرزمين ديلمان يا گيلان باشد، سرزميني است كه در ذهن مردمان سومري ساكن در جلگههاي بينالنهرين (عراق كنوني) تصويري از بهشت بوده است، گيلگامش در سفر خود به سرزمينهاي شرقي و پس از گذشتن از رودخانهها و ديگر موانع، به رشته كوهي ميرسد كه به اعتقاد سومريها آن سوي آن بهشت برين و انتهاي دنياست، براي گذشتن از اين كوه وي مجبور به كشتن هيولاهايي همچون شيرها و خرسها و ديگر حيوانات ميگردد. او سرانجام از اين كوههاي بلند (رشته كوه البرز) گذشته و به سرزمين شگفتانگيزي ميرسد كه انباشته از درختان زيبا با برگهايي از جواهرات است.
شايد در ذهن ما كه اكنون از وجود سرزمينهاي زيبا و پر آب و درخت بسياري در جهان آگاهي داريم، سرزمينهاي گيلان و مازندران تصويري بهشتگونهاي نداشته باشد ولي براي مردمان جهان باستان كه تصوير محدودي از دنيا داشتهاند، اين سرزمين ميتوانست همان بهشت ذهني آنها باشد. به هر حال ديلمون كه به صورت تلمون (Telmun) نيز در منابع بينالنهريني آمده، ميتواند همان سرزمين باشد كه به صورت ادلان با اتلان و سپس عدن (بهشت) در منابع سامي و اطلس و آتلانتيس (تمدن باستاني گمشده يونان باستان) ذكر شده است.
Edited by Cyrus Shahmiri - 11-Sep-2009 at 11:52
|
|
|
Cyrus Shahmiri
Administrator
King of Kings
Joined: 07-Aug-2004
Location: Iran
Online Status: Offline
Posts: 6240
|
Posted: 28-Sep-2009 at 09:33 |
دامنه نفوذ فرهنگ و تمدن گيلان به آسياي صغير و يونان محدود نشده و تا اقصي نقاط اروپا نيز امتداد يافته است، يكي از نقاط دوردست كه شايد شباهات فرهنگي آن با گيلان و يونان عجيب به نظر برسد ايرلند است، واضح است كه نام ايرلند، اير + land (سرزمين) با نام ايران، اير + ان (پسوند مكان) شباهت بسيار دارد، و احتمال اينكه هر دور ريشهاي يكسان داشته باشند بسيار است.
اخيرا نمايشنامهاي در ايرلند برگزار شده است كه دقيقا به همين مسير مهاجرت از ايران به آسياي صغير، شرق اروپا و در نهايت ايرلند اشاره ميكند، مطالبي در مورد اين نمايشنامه با عنوان «رقص پلكاني ايرلندي» را ميتوانيد در روزنامه تردمارك به زبان انگليسي مطالعه كنيد: http://www.thelandmark.com/news/2009/0604/schools/071.html
هرودوت در مورد مردم گلوني به نكته مهمي اشاره دارد كه شايد فقط خاص اين مردم در عهد باستان باشد و آن اين است كه آنام مردمي سرخمو و سفيد پوست و بعضا چشمآبي بودهاند (هرودوت، كتاب چهارم، بخش 108)، تحقيقاتي در مورد تاريخ مردمان سرخ مو صورت گرفته است، همانطور كه در اين سايت: http://www.spiritus-temporis.com/red-hair/the-historical-distribution.html مي توانيد بخوانيد، بيشترين درصد مردم سرخمو در ايرلند و بريتانيا حضور دارند و پس از آن در مركز آسياي صغير (تركيه كنوني) بوده كه جايي كه مردم باستاني گالاتي (شايد نام باشگاه معروف گالاتسراي، سراي گالاتها، در تركيه را شنيد باشيد) كه به طور حتم از لحاظ زباني و نژادي با ايرلنديها داراي ريشهاي مشترك بودهاند و شواهد بسياري در منابع رومي وجود دارد كه آنان را ايرلنديها يكسان فرض مينمايند، پس از اين سرزمين نيز نام ايران آورده شده به عنوان يكي از سرزمينهايي كه داراي مردم سرخمو بوده است، آنچنانكه در شاهنامه در مورد رستم ميخوانيم:
«همه موي سر سرخ و رويش چو خون چون خورشيد رخشنده آمد برون».
عكسي از كودكان گيلاني در يكي از روستاهاي غربي اين استان:
نكته مهم اين است كه ايرلنديها زبان خود را گيليك يا گايليك (Gaelic) مينامند كه همخانواده زبان گوليش (Gaulish) است كه در قديم در فرانسه، بلژيك، سوئيس و بخشهايي از آلمان صحبت ميشده است. همانطور كه خود ميدانيم و اين مقاله انگيسي در ويكيپديا بدان اشاره كرده است: http://en.wikipedia.org/wiki/Gilaki_language زبان گيلكي از جمله زبانهاي حوزه شمال غربي ايران است كه شامل سه دسته گيلكي غربي، گيلكي شرقي و گالشي (زبان مردم كوهستان) ميباشد. شباهات گايليك و گيلك و همچنين گالش و گوليش غير قابل انكار است و اين شباهات تنها محدود به اين شبهات نامي است و از لحاظ فرهنگي نيز شباهات بسياري بين اين مردمان وجود دارد.
آيين " نوروز بل " ( آتش نوروزی ) در ميان گالشها و گيلانيان قديم در پانزدهم مرداد ماه امسال نیز با روشن كردن آتش و شادمانی در روستای ییلاقی ملکوت شهرستان املش برگزار شد.
اما در مورد آيين باستاني بلتان (Baeltane) مردم ايرلند در اينجا: http://en.wikipedia.org/wiki/Bealtaine ميتوانيد بخوانيد كه اين جشني تابستاني است كه در مناطق ييلاقي و كوهستاني ايرلند صورت ميگرفته و تاكنون نيز با روشن كردن آتش و شادماني انجام ميپذيرد و از آنجا «بل» در زبان گايليك به معناي آتش بوده به جشن آتش نيز شهرت دارد.
از اين دست شباهات به وفور وجود دارد، فقط نياز است تحقيقاتي هرچند اندك در اين خصوص انجام پذيرد.
Edited by Cyrus Shahmiri - 02-Jan-2010 at 07:49
|
|
|