در تاريخ اساطيري سرزمين اسكانديناوي به حادثهاي مهم و سرنوشتساز در تاريخ باستان اين سرزمين با عنوان فيمبلوِتر (Fimbulvetr) يا فيمبل-وينتر (Fimbulvinter) به معناي «زمستان بزرگ» اشاره شده است، بر اثر اين حادثه آنچانكه گفته ميشود سه زمستان در طول يك سال بر آن سرزمين غالب شد و سه ماه آخر نيز كه تابستان ناميده شده گرما چنداني نداشته و در آن فصل نيز هوا سرد بوده است. بر اثر اين حادثه جنگهايي خونين در آن سرزمين رخ داد و برادران يكديگر را كشتند و گروهي بسيار نيز سرزمين اجدادي خود را ترك كردند.
با تحقيقات صورت گرفته اين حادثه احتمالا همان تغيير و تحول آب و هايي است كه در پايان عصر مفرغ اروپاي شمالي يعني در حدود قرن هشتم و هفتم قبل از ميلاد در منطقه اسكانديناوي رخ داد و بر اثر آن ميانگين درجه دماي آن منطقه به مراتب كم شد و سكونت در آن منطقه سختتر گشت.
با نگاهي به اين كتاب ارزشمند در خصوص اقوام هندواروپايي:
The Oxford introduction to Proto-Indo-European and the Proto-Indo-European world By J. P. Mallory, Douglas Q. Adams (2006 - 731 pages)
در صفحه 440 ميتوانيم بخوانيم كه عليرغم اينكه در اكثر فرهنگهاي هندواروپايي اشاره به يك جنگ خونين و برادركشي وجود دارد ولي تنها در فرهنگهاي ژرمني (سرزمين اسكانديناويا خاستگاه قوم ژرمن است) و ايراني از وقوع يك زمستان بزرگ ياد شده است.
در كتاب دائرهالمعارف فرهنگ هندواروپايي:
Encyclopedia of Indo-European culture By J. P. Mallory, Douglas Q. Adams
نيز در صفحه 180 تمامي نقاط اشتراك بين فرهنگهاي هنداروپايي در زمينه اين نبرد بزرگ و خونين اشاره شده است و همانطوركه اشاره شده در چندين مورد شباهات بين فرهنگهاي ايراني و اسكانديناوي بسياربه يكديگر نزديكتر هستند.
از آنجائيكه اطلاعات چنداني از حضور مردمان ايرانيزبان در فلات ايران قبل از قرن هشتم ق.م. وجود ندارد، ميتوان اين فرضيه را مطرح نمود كه علت اصلي مهاجرت ايرانيان همين تغيير آب و هوايي اشاره شده در سرزمين اسكانديناوي باشد. با رجوع به منابع كهن ايراني ميتوان اطلاعاتي در اين راستا به دست آورد.
در مورد سرزمين اصلي و اجدادي ايرانيان يعني ايران ويج (ائیرییانَه وَئِجو) در فرگرد اول ونديداد، يكي از نسكهاي پنجگانه اوستا چنين آمده است:
نخستین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم ائیرییانه وَئِجو بود بر کرانهٔ ونگوهی دایتیا (رودی اسطورهای). پس آنگاه انگرهمَینیوی (اهريمن) همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، اژدها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید. در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است. زمستان همراه با بدترین بلاها در آن جا فرود میآید.
به احتمال زياد در اينجا اشاره به همان حادثه «زمستان بزرگ» در اساطير اسكاندويناوي يا همان تغيير شديد آب و هوايي در اين سرزمين كه منجر به مهاجرت برخي از ساكنين كه ايرانيان نيز ميتوانستند از آنان باشند، ميباشد.
اما نكتهاي كه اهميت بيشتري دارد بررسي نقاط اشتراك فرهنگي موجود بين مردم مهاجر ايراني و ساكنان بومي سرزمين اسكانديناوي ميباشد، واضح است كه بروز يك چنين سرمايي سخت و طاقت فرسا جايگاه خورشيد، آتش و گرما را در بين اين مردمان بسيار بالا برده و اهميت آنان را دوچندان ميكند، پس پرستش يا همان پرستاري از آتش امري مقدس براي اين مردمان ميتوانست محسوب گردد، از طرفي خورشيد و گرماي جهانگستر آن نيز نشاني از خدا ميتوانست باشد.
مفهوم خدا يا Ghoda در زبان ژرمني (God در انگليسي) نه به عنوان يك نام مانند زئوس يوناني يا ژوپيتر رومي تنها در فرهنگهاي ايراني و ژرمني وجود دارد، همچنين دفاع از كيان خانواده و كشور و يا همان تاج كياني، Kianig در زبان ژرمني (King به معناي پادشاه و Kin به معناي خويشاوند و خانواده در انگليسي) نيز معاني است كه تنها در اين دو فرهنگ قابل درك است.
به هر تقدير با درك اين معاني ميتوان فهميد كه چرا ايرانيان و مردمان اسكانديناوي از قرنها قبل از پيدايش مسيحيت در طولانيتر شب سال جشني به نام يلدا يا يولتا يا همان Yuletide به زبان انگليسي را به عنوان تولد دوباره خورشيد برپا كرده از بيم اينكه مبادا شب آنچنان به درازا بكشد كه طلوع خورشيد را نبينند!!
نكته جالب اينجاست كه واژه يلدا يا يولتا احتمالا از واژه يولها (Julha) در زبان فنلاندي كه يك زبان غيرهندواروپايي ميباشد برگرفته شده است و از اين رو واژه يول (Jul) در زبان نروژي و سوئدي (در اين زبانها J به صورت ي تلفظ ميشود)، يولود (Joulud) در زبان استوني و در نهايت يلدا در زبان پارسي ميتوانند تغيير شكل گرفته اين واژه باشند، واژه يولها در زبان فنلاندي به معني «جشن»، «مهماني» و «آتش» است، مانند Sikojen Juhla به معناي «جشن خوكها»!!
بر اساس منابع موجود ميتوان بيان داشت كه جشن يولتا قدمتي چند هزار ساله در سرزمين اسكانديناوي دارد و احتمال اينكه برپايي اين جشن به دليل همان حادثه «زمستان بزرگ» باشد نيز وجود دارد.